کد خبر: ۳۵۸۳
۲۰ مهر ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

اولین تلویزیون محله را داشتیم

محمود رضوی می‌گوید: یکی از خصوصیات محله‌های قدیمی مانند محله ما که از قدیم «نه‌دره» نام داشت و قدمت زیادی دارد، این است که مردم هوای همدیگر را دارند. پدر من هم هوای مردم را داشت و دلش می‌خواست خانه‌اش پررفت و آمد باشد. همسایه‌ها می‌آمدند با کاسه‌های تخمه، با بچه‌های قد و نیم‌قد، مادرم خسته می‌شد و گاهی اعتراض می‌کرد اما به ما بچه‌ها خیلی خوش می‌گذشت.

خانم می‌گوید: «حاجی، باز هم که مردم را جمع کردی توی خانه.» مرد هم با صدای درشتی جواب می‌دهد: «زن، بگذار ملت بیایند صفا کنند، تلویزیون ببینند!»

محمود رضوی،ساکن محله شقایق2 است که این دیالوگ پدر و مادرش را با تقلید صدای آن‌ها اجرا می‌کند و می‌گوید: نارمک تهران زندگی می‌کردیم. مادرم مشهدی بود، پدرم به‌خاطر او خانه و زندگی را جمع کرد و آمدیم مشهد. 51سال است در این محل زندگی می‌کنیم. اولین تلویزیون محله را در خانه‌مان داشتیم، همسایه‌ها جمع می‌شدند در خانه ما و مات و مبهوت به این جعبه جادویی خیره می‌شدند. گاهی مادرم اعتراض می‌کرد اما پدرم گوشش به این حرف‌ها بدهکار نبود.


همسایه‌ها می‌آمدند با کاسه تخمه

«یکی از خصوصیات محله‌های قدیمی مانند محله ما که از قدیم «نه‌دره» نام داشت و قدمت زیادی دارد، این است که مردم هوای همدیگر را دارند. پدر من هم هوای مردم را داشت و دلش می‌خواست خانه‌اش پررفت و آمد باشد. همسایه‌ها می‌آمدند با کاسه‌های تخمه، با بچه‌های قد و نیم‌قد، مادرم خسته می‌شد و گاهی اعتراض می‌کرد اما به ما بچه‌ها خیلی خوش می‌گذشت.»

برای پدرم از همه مهم‌تر اخبار ساعت9شب بود که اگر از دست می‌داد باید تا فردا شب صبر می‌کرد

محمود رضوی این‌ها را می‌گوید و ادامه می‌دهد: اولین تلویزیونی که یادم می‌آید در خانه داشتیم، یک تلویزیون سیاه و سفید توشیبای 24اینچ با دیواره‌های چوبی و چهارتا پایه چوبی بود. یک در چهار لَت هم داشت که هر طرفش دو لَت بود و با لولا به هم متصل شده و باز و بسته می‌شد. یک بخش گِرد چرخان روی تلویزیون بود که باید با دست می‌چرخاندی تا از کانال یک به دو بروی و برعکس.


فیلم‌هایی که خاطرات دوران کودکی بود

از محمود آقا می‌پرسم برنامه‌های پرطرفدار را به‌خاطر دارید که می‌گوید: قدیم‌هافقط دو کانال تلویزیونی داشتیم که هر کدام روزی پنج، شش ساعت برنامه نشان می‌دادند. برای پدرم از همه مهم‌تر اخبار ساعت9شب بود که اگر از دست می‌داد باید تا فردا شب صبر می‌کرد. به غیر از این، جمعه‌ها ساعت4بعدازظهر، فیلم سینمایی پخش می‌شد، فیلم‌هایی که برایم یادآور سال‌های کودکی است و بعدها همه آن‌ها را جمع‌آوری کردم. 

عکس‌های کمیاب هنرپیشه‌ها و پوستر فیلم‌های قدیمی را دارم . بیشتر از 200فیلم که خودم از روی پروژکتور ریخته‌ام روی ویدئو، بعد روی سی‌دی و بعد هم روی کامپیوتر. از فیلم‌های حماسی و رومی گرفته تا «برباد رفته» و «گربه روی شیروانی»، «آتش بدون دود»، «ماجراهای دور و دراز هامی و کامی» همه را دارم.

او می‌گوید: در آن سال‌ها از پخش زنده مسابقات فوتبال خبری نبود، جام جهانی1974 که در آلمان برگزار می‌شد. خانه ما انگار استادیوم فوتبال بود. شاید باورتان نشود ولی برای هر بازی 50، 60نفر از همسایه‌ها در خانه‌مان جمع می‌شدند و فوتبال نگاه می‌کردند. جام جهانی 1978 آرژانتین هم همین‌طور. البته آن بازی‌ها را شفاف‌تر به خاطر دارم، هنوز هم وقتی لحظه‌هایی از این دو جام را می‌بینم، به‌نظرم سیاه و سفید می‌آید.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44